تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را |
| تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را |
نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم |
| چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را |
ز همه خلق رمیدم ز همه بازرهیدم |
| نه نهانم نه بدیدم چه کنم و مکان را |
ز وصال تو خمارم سر مخلوق ندارم |
| چو تو را صید و شکارم چه کنم تیر و کمان را |
چو من اندر تک جویم چه روم آب چه جویم |
| چه توان گفت چه گویم صفت این جوی روان را |
چو نهادم سر هستی چه کشم بار کهی را |
| چو مرا گرگ شبان شد چه کشم ناز شبان را |
چه خوشی عشق چه مستی چو قدح بر کف دستی |
| خنک آن جا که نشستی خنک آن دیده جان را |
ز تو هر ذره جهانی ز تو هر قطره چو جانی |
| چو ز تو یافت نشانی چه کند نام و نشان را |
جهت گوهر فایق به تک بحر حقایق |
| چو به سر باید رفتن چه کنم پای دوان را |
به سلاح احد تو ره ما را بزدی تو |
| همه رختم ستدی تو چه دهم باج ستان را |
ز شعاع مه تابان ز خم طره پیچان |
| دل من شد سبک ای جان بده آن رطل گران را |
منگر رنج و بلا را بنگر عشق و ولا را |
| منگر جور و جفا را بنگر صد نگران را |
غم را لطف لقب کن ز غم و درد طرب کن |
| هم از این خوب طلب کن فرج و امن و امان را |
بطلب امن و امان را بگزین گوشه گران را |
| بشنو راه دهان را مگشا راه دهان را |
درباره این سایت